يا متغير ، و به تعبير ديگر : يا ساكن است و يا متحرك ، و به عبارت
ديگر : حركت و سكون از عوارض جسم است . پس بحث ثابت و متغير صرفا
بايد در طبيعيات آورده شود .
ارسطو و ابن سينا و پيروان آنها مباحث حركت و سكون را در طبيعيات
آوردهاند .
ولی پس از كشف اصالت وجود و كشف حركت جوهريه وسيله صدرالمتألهين [
روشن شد كه ] طبايع عالم ، متحرك بما هو متحرك و متغير بما هو متغيرند
، يعنی جسم چيزی نيست كه صرفا حركت بر او عارض شده باشد و احيانا
حركت از او سلب شود و حالت عدم حركت او را سكون بناميم ، بلكه طبايع
عالم عين حركت میباشند . نقطه مقابل اين حركت جوهری " ثبات " است
نه " سكون " . سكون در مورد حركتهای عارضی صادق است كه حالت " نبود
" آن را سكون میخوانيم ولی در مورد حركت ذاتی جوهری سكون فرض ندارد .
نقطه مقابل اينچنين حركت جوهری كه عين جوهر است ، جواهری هستند كه
ثبات عين ذات آنها است . آنها موجوداتی هستند مافوق مكان و زمان و
عاری از قوه و استعداد و ابعاد مكانی و زمانی . عليهذا اين جسم نيست كه
يا ثابت است و يا متغير ، بلكه موجود بماهو موجود است كه يا عين ثبات
است ( وجودات مافوق مادی ) و يا عين سيلان و شدن و صيرورت و حدوث
استمراری است ( عالم طبيعت ) . پس وجود و هستی همچنان كه در ذات خود
به واجب و ممكن تقسيم میگردد، در ذات خود به ثابت و سيال منقسم میشود.
اين است كه از نظر صدرالمتألهين ، تنها قسمتی از حركات ،
|