صورت يك " معما " میآورند از نظر منطقی تجزيه و تحليل میكنيم تا
معلوم گردد چگونه گاهی ذهن از طريق پله قرار دادن معلومات خود به مجهولی
دست میيابد .
فرض كنيد پنج كلاه وجود دارد كه سه تای آن سفيد است و دو تا قرمز . سه
نفر به ترتيب روی پلههای نردبانی نشستهاند و طبعا آن كه بر پله سوم است
دو نفر ديگر را میبيند ، و آن كه در پله دوم است تنها نفر پله اول را
میبيند ، و نفر سوم هيچكدام از آن دو را نمیبيند ، و نفر اول و دوم مجاز
نيستند كه پشت سر خود نگاه كنند . در حالی كه چشمهای آنها را میبندند ،
بر سر هر يك از آنها يكی از آن كلاهها را میگذارند و دو كلاه ديگر را مخفی
میكنند و آنگاه چشم آنها را باز میكنند و از هر يك از آنها میپرسند كه
كلاهی كه بر سر تو است چه رنگ است ؟ نفر سوم كه بر پله سوم است پس از
نگاهی كه به كلاههای دو نفر ديگر میكند فكر
|