تالار گفتگوی دروس حوزه علميّه قم http://forums.1zekr.com
می‏كنيم و از لحاظ دوم ، مانند آينه‏ای است كه در آن صورتها را می‏نگريم .
مثلا گاهی می‏گوييم : " انسان نوع است " ، " حيوان جنس است " .
بديهی است كه مقصود اين است كه طبيعت انسان از آن نظر كه در ذهن است‏
و كلی است نوع است ، و طبيعت حيوان از آن نظر كه در ذهن است و كلی‏
است جنس است ، و بديهی است كه مقصود اين نيست كه افراد انسان و
افراد حيوان نوع يا جنس‏اند .
اما گاهی می‏گوييم : " انسان تعجب می‏كند " ، " انسان می‏خندد " . در
اينجا مقصود افراد انسان‏اند يعنی افراد انسان تعجب می‏كنند ، و بديهی‏
است كه در اينجا مقصود اين نيست كه طبيعت كلی انسان كه در ذهن است‏
تعجب كننده است .
قضايای قسم اول ، يعنی قضايايی كه موضوع آن قضايا طبيعت كلی است و
طبيعت كلی از آن جهت كه يك كلی است و در ذهن است موضوع قرار داده‏
شده است ، قضايای طبيعيه ناميده می‏شود . مثل : " انسان كلی است " ،
" انسان نوع است " ، " انسان اخص از حيوان است " ، " انسان اعم‏
از زيد است " و امثال اينها .
قضايای طبيعيه ، صرفا در فلسفه الهی كه درباره ماهيات تحقيق می‏شود
مورد استعمال دارد ، ولی در علوم ديگر هيچگاه به كار نمی‏آيند .
آنجا كه طبيعت كلی وسيله‏ای برای ارائه افراد باشد ، به نوبه خود بر دو
قسم است ، مثل اين كه بگوييم : " انسان عجول است " ، " همه انسانها
با فطرت توحيدزاده می‏شوند " ، " بعضی