يك معنی ( كل ) استعمال شود و بعد ، اصطلاحات تغيير كند و عينا همان لفظ
بجای ( كل ) در مورد ( جزء ) آن ( كل ) استعمال شود . اگر كسی معنی لفظ
را از حقيقت معنی تفكيك نكند خواهد پنداشت كه آن ( كل ) واقعا ( تجزيه
) شده است ، و حال آن كه در آن كل تغييری رخ نداده است بلكه لفظ مستعمل
در كل جای خود را عوض كرده و در جزء آن كل استعمال شده است .
اتفاقا در مورد ( فلسفه ) چنين اشتباهی دامنگير عموم فلاسفه غرب و
مقلدان شرقی آنها شده است و شايد توفيق بيابيم و در درسهای بعد آنرا
توضيح دهيم .
كلمه فلسفه يك كلمه اصطلاحی است و معانی اصطلاحی متعدد و گوناگونی
يافته است . گروههای مختلف فلاسفه هر كدام تعريف خاصی از فلسفه كردهاند
ولی اين اختلاف تعريف و تعبير مربوط به يك حقيقت نيست . هر گروهی اين
لفظ را در معنی خاص بكار بردهاند ، و همان معنی خاص منظور خويشتن را
تعريف كردهاند .
آنچه يك گروه آنرا فلسفه مینامد گروه ديگر آنرا فلسفه نمینامد ، يا
اساسا ارزش آنرا منكر است و يا آنرا به نام ديگر میخواند و يا جزء علم
ديگر میداند ، و قهرا از نظر هر گروه ، گروه ديگر فيلسوف خوانده نمیشوند
. از اينرو ما در پاسخ ( فلسفه چيست ؟ ) سعی میكنيم كه با توجه به
اصطلاحات مختلف به پاسخ بپردازيم . اول به پاسخ اين پرسش از نظر فلاسفه
اسلامی میپردازيم . و قبل از هر چيز ريشه لغوی اين كلمه را مورد بحث قرار
میدهيم .
|