تالار گفتگوی دروس حوزه علميّه قم http://forums.1zekr.com
می‏بندد نوعی ديگر از وجود خوانده شود به نام وجود ديواری يا كاغذی . ما
اگر تصويرات ذهنی را به نوعی " وجود " برای شی‏ء تصوير شده تعبير كنيم‏
در حقيقت يك " مجاز " به كار برده‏ايم نه حقيقت ، و حال اين كه سرو
كار فلسفه بايد با حقيقت باشد .
ديگر اين كه مسأله وجود ذهنی در حقيقت مربوط به انسان است و يكی از
مسائل روانی انسانی است و چنين مسأله‏ای می‏بايست در روانشناسی مطرح شود
نه در فلسفه زيرا مسائل فلسفه مسائل كلی است و مسائل جزئی مربوط به علوم‏
است .
در پاسخ پرسش اول می‏گوييم كه رابطه صورت ذهنی با شی‏ء خارجی ، مثلا
رابطه كوه و دريای ذهنی با كوه و دريای خارجی ، بسی عميقتر است از رابطه‏
عكس كوه و دريای روی كاغذ يا ديوار ، با كوه و دريای خارجی . اگر آنچه‏
در ذهن است تنها يك تصوير ساده می‏بود هرگز منشأ آگاهی نمی‏شد همچنانكه‏
تصوير روی ديوار منشأ آگاهی ديوار نمی‏گردد . بلكه تصوير ذهنی عين آگاهی‏
است .
فلاسفه در مسأله وجود ذهنی به اثبات رسانيده‏اند كه علت آگاهی ما به‏
اشياء خارجی اين است كه تصويرات ذهنی ما يك تصوير ساده نيست بلكه‏
نوعی وجود يافتن ماهيت اشياء خارجی است در ذهن ما ، و از همين جا پاسخ‏
پرسش دوم نيز روشن می‏شود ، و آن اين كه هر چند مسأله تصويرات ذهنی از
يك نظر يك مسأله روانی انسانی است و از همان نظر بايد در علم‏
معرفةالنفس مورد بحث قرار گيرد ، ولی از آن نظر كه ذهن انسان واقعا يك‏
نشأه ديگر از وجود است و سبب می‏گردد كه هستی در