تالار گفتگوی دروس حوزه علميّه قم http://forums.1zekr.com
از اينرو لازم است ما قبل از هر بحث ديگر ، علم و ادراك ، و سپس‏
تصور و تصديق و ضروری و بديهی را تعريف كنيم .

علم و ادراك

انسان در خود حالتی می‏يابد كه نام آن حالت را علم يا ادراك يا دانايی‏
يا آگاهی و امثال اينها می‏گذارد . نقطه مقابل علم و ادراك ، جهل و
ناآگاهی است .
ما وقتی كه شخصی را كه تاكنون نديده بوديم می‏بينيم ، يا شهری را كه‏
تاكنون نرفته بوديم ، مشاهده می‏كنيم ، احساس می‏كنيم كه اكنون در خود و
همراه خود چيزی داريم كه قبلا نداشتيم ، و آن عبارت است از تصويری از آن‏
شخص و تصوير يا تصويراتی از آن شهر .
حالت اول ما را كه اين تصويرات را نداشتيم و منفی بود ، جهل می‏نامند
، و حالت دوم ما كه اثباتی است و تصويراتی از آنها داريم و اين‏
تصويرات ، ما را با آن اشياء كه واقعيات خارجی می‏باشند مربوط می‏كنند ،
علم يا ادراك ناميده می‏شود .
پس معلوم می‏شود ذهن ما حالتی شبيه نقش پذيری و صورت پذيری اجسام را
دارد ، با اين تفاوت كه نقشهای اجسام ، آن اجسام را با اشياء خارجی‏
مربوط نمی‏كند يعنی آنها را نسبت به آن اشياء آگاه نمی‏سازد ، اما صورتها
و نقشهای ذهن ، ما را با اشياء خارجی مربوط می‏كند و نسبت به آنها آگاه‏
می‏سازد . چرا ؟ چه تفاوتی در كار است ؟