میكنيم و از لحاظ دوم ، مانند آينهای است كه در آن صورتها را مینگريم .
مثلا گاهی میگوييم : " انسان نوع است " ، " حيوان جنس است " .
بديهی است كه مقصود اين است كه طبيعت انسان از آن نظر كه در ذهن است
و كلی است نوع است ، و طبيعت حيوان از آن نظر كه در ذهن است و كلی
است جنس است ، و بديهی است كه مقصود اين نيست كه افراد انسان و
افراد حيوان نوع يا جنساند .
اما گاهی میگوييم : " انسان تعجب میكند " ، " انسان میخندد " . در
اينجا مقصود افراد انساناند يعنی افراد انسان تعجب میكنند ، و بديهی
است كه در اينجا مقصود اين نيست كه طبيعت كلی انسان كه در ذهن است
تعجب كننده است .
قضايای قسم اول ، يعنی قضايايی كه موضوع آن قضايا طبيعت كلی است و
طبيعت كلی از آن جهت كه يك كلی است و در ذهن است موضوع قرار داده
شده است ، قضايای طبيعيه ناميده میشود . مثل : " انسان كلی است " ،
" انسان نوع است " ، " انسان اخص از حيوان است " ، " انسان اعم
از زيد است " و امثال اينها .
قضايای طبيعيه ، صرفا در فلسفه الهی كه درباره ماهيات تحقيق میشود
مورد استعمال دارد ، ولی در علوم ديگر هيچگاه به كار نمیآيند .
آنجا كه طبيعت كلی وسيلهای برای ارائه افراد باشد ، به نوبه خود بر دو
قسم است ، مثل اين كه بگوييم : " انسان عجول است " ، " همه انسانها
با فطرت توحيدزاده میشوند " ، " بعضی
|