شدن و مظنون شدن يك مطلب ، موقوف به اين است كه ذهن ما قبلا اصل
امتناع تناقض را پذيرفته باشد . اگر اين اصل را نپذيرفته باشد ، هيچگاه
ذهن ما از حالت شك خارج نمیشود . يعنی در آن وقت هيچ مانعی نخواهد بود
كه آهن در اثر حرارت انبساط يابد و در همان حال آهن در اثر حرارت
انبساط نيابد ، زيرا جمع ميان اين دو علی الفرض محال نيست ، پس دو
طرف قضيه برای ذهن ما علی السويه است ، پس يقين به هيچ وجه برای ذهن
ما حاصل نمیشود زيرا يقين آنوقت پيدا میشود كه ذهن به يك طرف تمايل
قاطع داشته باشد و طرف ديگر را به كلی نفی كند .
حقيقت اين است كه اصل " امتناع جمع نقيضين و رفع نقيضين " چيزی
نيست كه قابل مناقشه باشد . انسان وقتی كه در سخن منكرين تأمل میكند ،
میبيند آنان چيز ديگری را به اين نام خواندهاند و آن را انكار كردهاند .
عكس
يكی ديگر از احكام قضايا عكس است . هر قضيهای از قضايا اگر صادق باشد
، دو عكس هم از آن صادق است : يكی عكس مستوی و ديگر عكس نقيض .
عكس مستوی اين است كه موضوع را به جای محمول ، و محمول را به جای
موضوع قرار دهيم . مثلا آنجا كه میگوييم : " انسان حيوان است " عكس
كرده و بگوييم : " حيوان انسان است " . ولی عكس نقيض طور ديگر است
و آن به دو نحو است : يكی اين كه هم موضوع و هم محمول را تبديل به
نقيضشان كنيم و آنگاه جايشان