پيروانش را ( مشائين ) خواندند اين بود كه ارسطو عادت داشت كه در حال
قدم زدن و راه رفتن افاده و افاضه كند . پس اگر بخواهيم كلمهای را به
كار بريم كه مفيد مفهوم روش فلسفی مشائين باشد بايد كلمه ( استدلالی ) را
به كار بريم و بگوييم فلاسفه دو دستهاند : اشراقيون و استدلاليون .
اين جا لازم است تحقيق شود كه آيا واقعا افلاطون و ارسطو دارای دو متد
مختلف بودهاند و چنين اختلاف نظری ميان استاد ( افلاطون ) و شاگرد (
ارسطو ) بوده است ؟ و آيا طريقهای كه شيخ شهاب الدين سهروردی كه از اين
پس ما او را با نام كوتاهش به نام شيخ اشراق خواهيم خواند در دوره
اسلامی آنرا بيان كرده است طريقه افلاطون است و افلاطون طرفدار و پيرو
سلوك معنوی و مجاهدت و رياضت نفس و مكاشفه ومشاهده قلبی و به تعبير
شيخ اشراق طرفدار ( حكمت ذوقی ) بوده است ؟ آيا مسائلی كه از زمان شيخ
اشراق به بعد به عنوان مسائل مورد اختلاف اشراقيين و مشائين شناخته میشود
، مانند اصالت ماهيت و اصالت وجود ، وحدت و كثرت وجود ، مسأله جعل ،
مسأله تركب و عدم تركب جسم از هيولی و صورت ، مسأله مثل و ارباب
انواع ، قاعده امكان اشرف ، و دهها مسئله ديگر از اين قبيل ، همان مسائل
مورد اختلاف افلاطون و ارسطو است كه تا اين زمان ادامه يافته است و يا
اين مسائل و لااقل بعضی از اين مسائل بعدها اختراع و ابتكار شده و روح
افلاطون و ارسطو از اينها بیخبر بوده است ؟
آنچه اجمالا در اين درسها میتوانيم بگوييم اين است كه مسلما ميان
افلاطون ارسطو اختلاف نظرهائی وجود داشته ، يعنی
|