تالار گفتگوی دروس حوزه علميّه قم http://forums.1zekr.com
چيزی نمی‏تواند بشود و هر چيزی ناشی از هر چيزی نمی‏تواند باشد . ما در
تجربيات عادی خود به اين حقيقت جزم داريم كه مثلا غذا خوردن علت سير
شدن است و آب نوشيدن علت سيراب شدن و درس خواندن علت باسواد شدن .
لهذا اگر بخواهيم به هر يك از معلولات نامبرده دست بيابيم به علت خاص‏
خودش متوسل می‏شويم . هيچگاه برای سير شدن به آب نوشيدن يا درس خواندن‏
متوسل نمی‏گرديم و برای باسواد شدن غذا خوردن را كافی نمی‏دانيم .
فلسفه ثابت می‏كند كه در ميان تمام جريانات عالم چنين رابطه مسلمی‏
وجود دارد و اين مطلب را به اين تعبير بيان می‏كند :
" ميان هر علت با معلول خودش سنخيت و مناسبت خاصی حكمفرماست كه‏
ميان يك علت و معلول ديگر نيست " .
اين اصل مهمترين اصلی است كه به فكر ما انتظام می‏بخشد و جهان را در
انديشه ما ، نه به صورت مجموعه‏ای هرج و مرج كه در آن هيچ چيزی شرط هيچ‏
چيزی نيست ، بلكه به صورت دستگاهی منظم و مرتب در می‏آورد كه هر جزء آن‏
جايگاه مخصوص دارد و هيچ جزئی ممكن نيست در جای جزء ديگر قرار گيرد .
مسأله ديگر در باب علت و معلول اين است كه در فلسفه ارسطو علت چهار
قسم است : علت فاعلی ، علت غائی ، علت مادی ، علت صوری . در
مصنوعات بشری اين چهار علت به خوبی صادق است . مثلا اگر خانه‏ای بسازيم‏
، بنا و عمله علت فاعلی است و سكونت در آن خانه ، علت غائی است ، و
مصالح آن خانه