تالار گفتگوی دروس حوزه علميّه قم http://forums.1zekr.com
نمی‏دهد ، همچنان كه در مورد حكماء ايران باستان نيز سندی ارائه نمی‏دهد .
حتما اگر سندی در دست می‏داشت ارائه می‏داد و مسأله‏ای را كه مورد علاقه‏اش‏
بود اينگونه به ابهام و اجمال برگزار نمی‏كرد .
برخی از نويسندگان تاريخ فلسفه ضمن شرح عقائد و افكار افلاطون ، به هيچ‏
وجه از روش اشراقی او ياد نكرده‏اند . در ملل و نحل شهرستانی ، تاريخ‏
فلسفه دكتر هومن ، تاريخ فلسفه ويل دورانت ، سير حكمت در اروپا ، نامی‏
از روش اشراقی افلاطون به گونه‏ای كه شيخ اشراق مدعی است برده نشده است‏
. در سير حكمت در اروپا ، نامی از روش اشراقی افلاطون به گونه‏ای كه شيخ‏
اشراق مدعی است برده نشده است . در سير حكمت در اروپا موضوع عشق‏
افلاطونی را يادآوری می‏كند و از زبان افلاطون می‏گويد :
" روح پيش از آمدن به دنيا ، زيبائی مطلق را ديده و چون در اين دنيا
زيبائی ظاهر را می‏بيند به ياد زيبائی مطلق می‏افتد و غم هجران به او دست‏
می‏دهد . عشق جسمانی مانند حسن صوری ، مجازی است . اما عشق حقيقی چيز
ديگر است و مايه ادراك اشراقی و دريافت زندگی جاويد می‏گردد " .
آنچه افلاطون در مورد عشق گفته است كه بعدها به نام عشق افلاطونی خوانده‏
می‏شود عشق زيبائيها است كه به عقيده افلاطون لااقل در حكيمان ريشه‏ای الهی‏
دارد ، و به هر حال ربطی به آنچه شيخ اشراق در باب تهذيب نفس و سير و
سلوك عرفانی الی الله گفته است ندارد .
اما برتراند راسل در جلد اول تاريخ فلسفه‏اش مكرر از آميختگی تعقل و
اشراق در فلسفه افلاطون ياد می‏كند ، ولی