تالار گفتگوی دروس حوزه علميّه قم http://forums.1zekr.com
آنها را " بديهيات " اوليه می‏نامند و از آن جمله است مقدماتی كه آنها
را " مشهورات " می‏خوانند .
مثلا اين كه " دو شی‏ء مساوی با شی‏ء سوم ، خودشان مساوی يكديگرند " كه‏
با جمله " مساوی المساوی مساو " بيان می‏شود و همچنين اين كه " محال‏
است يك حكم با نقيضش در آن واحد صدق كنند " اموری بديهی به شمار
می‏روند و اما اين كه " زشت است انسان در حضور ديگران دهانش را به‏
خميازه باز كند " يك امر مشهوری است .
استناد و استدلال به بديهيات ، " برهان " ناميده می‏شود . اما استناد
و استدلال به " مشهورات " جزء جدل به شمار می‏رود .
پس حكمت جدلی ، يعنی حكمتی كه بر اساس مشهورات در مسائل جهانی و
كلی استدلال كند .
متكلمان ، غالبا پايه استدلالشان بر اين است كه فلان چيز زشت است و
فلان چيز نيك است . متكلمين ، به اصطلاح بر اساس " حسن و قبح عقلی "
استدلال می‏كنند .
حكما مدعی هستند كه حسن و قبح‏ها همه مربوط است به دائره زندگی انسان ،
درباره خدا و جهان و هستی با اين معيارها نمی‏توان قضاوت كرد . از اين رو
حكما كلام را حكمت جدلی می‏نامند .
حكما معتقدند كه اصول اساسی دين ، با مقدمات برهانی و متكی بر
بديهيات اوليه بهتر قابل استدلال است تا با مقدمات مشهوری و جدلی و چون‏
در دوره اسلامی ، خصوصا در ميان شيعه ، تدريجا فلسفه بدون آن كه از وظيفه‏
بحث آزاد خود خارج گردد و