حجت الإسلام عرفان:

بسم الله الرحمن الرحيم. براي تعميق يا گسترش باورهاي ديني يا دين مداري، به چند حقيقت و واقعيت بايد توجه داشته باشيم. حقيقت آن است كه بايد باشد و واقعيت آن است كه هست. مرگ هم حقيقت است، هم واقعيت. خودكشي واقعيت دارد، ولي حقيقت ندارد؛ يعني نبايد باشد، ولي هست. نقص قابلي، محتوايي است كه در طول تاريخ وجود داشته است. اگر در گسترش دين‌مداري و دين‌باوري به اين نكته توجه نكنيم دچار اشتباه مي‌شويم. قرآن كريم مي‌فرمايد: «اكثرهم لايعلمون» و «اكثرهم لايعقلون». اكثر مردم كه در قرآن مورد نكوهش قرار گرفته‌اند، بر اساس عوامل گوناگون، حق‌پذير نيستند و در هيچ شرايطي حق را نمي‌پذيرند. اينها نقص قابلي دارند. گاهي به ما مي‌گويند شما آخوندها چه كار كرديد؟ آقاي فلسفي فرموده بود يك ساعت راديوي شاه را به من بدهند من چه مي‌كنم. راديو و تلويزيون دست شما آخوندها است، چه كار كرديد؟ چه ره‌آوردي داشت؟ چرا مردم دين‌دار نشدند؟ جوابش اين است كه برخي انسان‌ها به هيچ شكلي زير بار حق نمي‌روند. الان اكثريت مردم دنيا حق‌پذير نيستند. نمونه‌هاي قرآني‌اش را بگويم. حضرت نوح براساس روايات ۲۰۰۰ سال عمر كرد. دوران رسالتش ۹۵۰ سال بود. حضرت نوح در دوران رسالتش هيچ نقص فاعلي نداشت؛ يعني دعوتشان كاملاً صحيح بود، استدلالي بود، منطقي بود، عاطفي بود، ذهني بود، پيگير بود. حضرت نوح فرمود: ۹۵۰ سال به صورت شبانه روزي مردم را دعوت كردم «فلم يزدهم الاّ فرارا». اين دعوت پيگيرِ ۹۵۰ ساله جز بر فرار و گريز آنها نيافزود. نقص قابلي در شنونده و مخاطب وجود دارد. ما هيچ گاه نبايد منتظر باشيم كه همة مردم دنيا دين مدار شوند. بسياري از مردم نقص قابلي دارند؛ يعني تسليم هيچ حق و حقيقتي نمي‌شوند، تسليم هيچ استدلالي هم نمي‌شوند. حالا من چند نمونه را مي‌گويم. نمونه قرآني‌اش را گفتم. نمونه غير قرآني‌اش را هم بگويم. آقاي ابطحي كه قبرشان در چهارمردان است، قبل از آن كه به مكه تشريف ببرند، كتابهاي شيعه و سنّي را مطالعه مي‌كنند و ادلّة بسيار زيادي براي حقانيت اميرالمؤمنين علي (ع) از كتب اهل تسنن گردآوري مي‌كنند. ايشان پس از آن كه به مدينه مي‌روند، اين ادلّه را به پيشنماز مسجد النبي مي‌گويد. پيشنماز مسجد مي‌گويد: آقاي ابطحي، بلند شويد برويم سر قبر پيامبر. آقاي ابطحي خيال مي‌كند او مي‌خواهد سر قبر پيغمبر شيعه شود. سر قبر پيامبر مي‌آيند، پيشنماز مي‌گويد: اين قبر كيست؟ آقاي ابطحي مي‌گويد: اين قبر پيغمبر است. مي‌گويد: آن قبر كيست؟ مي‌گويد؛ قبر ابوبكر است. پيشنماز مي‌گويد: تو اينها را گفتي كه من شيعه شوم. اگر صاحب آن قبر يعني پيغمبر زنده شود و به من بگويد حق با صاحب اين قبر يعني ابوبكر نيست من از او قبول نمي‌كنم، از تو قبول كنم؟! عده‌اي از انسان‌ها اين طوري‌اند. اينها نقص قابلي دارند. قرآن به آن تصريح كرده است. بسياري از مردم تسليم هيچ منطق و استدلالي نمي‌شوند. يكي از خوارج پس از شنيدن سخنراني علي(ع)، تحت تأثير فهم و درايت امام (ع) قرار گرفت، ولي تسليم نشد، بلكه گفت: «قاتله الله ما افهم؛ خدا اين مرد را بكشد. چقدر مي‌فهمد»، او نقص قابلي دارد. تجربة مكرر تاريخي هم داريم كه عده‌اي حق پذير نيستند. چند نوع بلا داريم. يك سري، بلاهاي عقوبتي است كه در دعا مي‌خوانيم: لاتأدبني بعقوبته. عده‌اي كه با گفتار و منطق و استدلال تسليم حق نمي‌شوند، خداوند با بلاهاي عقوبتي نابودشان مي‌كند؛ مثل طوفان نوح. قيام مسلحانة امام زمان جزء مسلّمات تاريخ است. اين را زياد سؤال مي‌كنند مگر امام زمان (ع) كه مي‌آيند عصر رسانه‌ها نيست؟ عصر فرهنگ، عصر فلسفه، عصر منطق نيست؟ چرا امام زمان (ع) نمي‌آيند استدلال كنند؟ چرا امام زمان نمي‌آيد كار فرهنگي كند؟ جوابش اين است كه در زمان امام زمان (ع) عده‌اي هستند حق پذير نيستند، حق ستيزند. اينها را بايد كشت. امام زمان (ع) به مدينه مي‌آيند و استدلال مي‌كنند، حقايقي را نشان مي‌دهند، كرامت‌هايي را نشان مي دهند، اما مردم زير بار نمي‌روند، مي‌گويند ما تو را قبول نداريم. اين نقص قابلي است. نقص فاعلي مربوط به من و شماست. يكي از نقص‌هاي تبليغي ما بسنده كردن به گفتار يا نوشتن است؛ در حالي كه به ما دستور دادند: «كونوا دعاة الناس بغير السنتكم» مردم را به غير زبانتان دعوت كنيد. وقتي ما دعوتمان از عمل تهي شد، به ما مي‌گويند: «لم تقولون ما لا تفعلون». اين دعوت، دعوت خنثي است. وقتي من مي بينيم آقا با مرسدس بنز يا فلان ماشين مدرن مي‌خواهد بيايد از زهد اميرالمؤمنين براي من حرف بزند، خنده‌ام مي‌گيرد، باعث دين‌گريزي مي‌شود. بعد از انقلاب، عده‌اي از روحانيون مسئوليت پيدا كردند و سطح زندگيشان از سطح مردم جدا شد باعث دين گريزي شد. چگونه حرف كسي كه اسلام در زندگيش پياده نشده است را بپذيرند؟! بيشترين دعوت پيامبر اكرم(ص) دعوت عملي بود كه مؤثر واقع شد.
مردم بايد در رفتار و منش ما، اسلام را ببينند و جذب شوند. جدا كردن دعوت از دعوت عملي و داعي عملي از آفات مهم تبليغ است. وقتي مردم مي‌بينند آقا دنبال عياشي است، دنبال پول است، سخنان او اثري در مردم ندارد. تبليغ پيامبران داراي چند عنصر بود. يكي از عنصرها، كار خارق العاده بود. هيچ پيامبري را ما بدون معجزه در تاريخ سراغ نداريم. شيخ عباس قمي (ره) مي‌گويد پيامبر اسلام ۱۴۴۴ معجزه داشت. معجزه يعني كار خارق العاده. معجزه باعث گرايش مردم به دين مي‌شد. دعاي عرفه، دو نسخه بدل دارد. در يك نسخه بدلش، كلمة جذبه آمده است. جذبه باعث گرايش دفعي مردم به خدا مي‌شود. در تاريخ شيعه ما مكرر ديديم كرامت‌هاي اخلاقي و كارهاي خارق‌العاده باعث گرايش مردم به دين ‌شده. آقاي لرزاده كه اخيراً فوت كردند مهندس عالي رتبة ايران در زمان رضاشاه بود. ايشان معمار كاخ‌هاي رضاشاه بود. كاخ مرمر رضاشاه را ايشان ساخت. وقتي آقاي بروجردي (ره) مي‌خواهند مسجد را بسازند، به آقاي بروجردي مي‌گويند يك معمار مهم در ايران هست كه مي‌تواند مسجدي كه شما مي‌خواهيد را بسازد. آقاي لرزاده را به قم دعوت مي‌كنند. او از تهران با همان لباس و پرستيژ معمار شاه وارد خانة آقاي بروجردي مي‌شود و با غرور مي‌نشيند. آقاي بروجردي مي‌گويد مسجدي مي‌خواهم بسازم اين همه شبستان داشته باشد، اين همه زيربنا و اين خصوصيات را داشته باشد. او با غرور به آقاي بروجردي مي‌گويد: شما نمي‌توانيد بسازيد. آقاي بروجردي مي‌گويد: براي چي؟ مي‌گويد: پول فراوان مي‌خواهد. شما قدرتش را نداريد. اين كار يك دولت است، نه كار شما. آقاي بروجردي مي‌گويد من هم خيلي پول دارم. پرده را كنار زد، آقاي لرزاده نگاه مي‌كند مي‌بيند از كف تا سقف طاق مثل آجر روي هم پول چيده شده، به آقاي بروجردي مي‌گويد بله، شما مي‌توانيد اين مسجد را بسازيد. آقاي بروجردي مي‌فرمايد حالا كه مي‌توانيم، اجازه بدهيد من بروم وضو بگيرم. همين كه آقاي بروجردي مي‌روند، وضو بگيرند، لرزاده پرده را كنار مي‌زند كه بار ديگر پول‌ها را تماشا كند، اما مي‌بيند پولي در كار نيست، يك سري كتاب پوستي و قديمي پشت پرده است. همين كرامتي كه از آقاي بروجردي مي‌بيند، يك انقلاب در روح او ايجاد مي‌شود و معمار شاه مي‌شود معمار خانة خدا. آقاي بروجردي نه برايش كتاب خواندند، نه تفسير گفتند، نه حديث خواند؛ ولي انقلابي با ديدن اين جذبه در او ايجاد شد كه معمار خانة خدا شد. لرزاده از بزرگترين معماران مساجد جهان است كه يكي از معماري‌هايش همين مسجد اعظم است، مساجد ديگري هم در سراسر جهان ساخت. پيامبران هيچ كدامشان بي اعجاز و بدون كرامت معنوي نبودند. علماي شيعه عمدتاً اين كرامت‌هاي معنوي را داشتند كه باعث جذب مردم مي‌شد. متأسفانه به دليل دوري ما از اخلاق و تقوا، از آن كرامت‌ها هم دور شديم و يكي از عوامل جذب را از دست داديم. آفت ديگر تبليغ اين است كه به تبليغات عمومي بسنده مي‌كنيم. ما تبليغ شكاري و فردي نمي‌كنيم، به سخنراني و نوشتن كتاب و مقاله بسنده مي‌كنيم. تبليغ شكاري نداريم. تبليغ شكاري ؟ اين است كه در مدرسه،‌ كوچة بازار، بين پزشكان و مهندسان ببينيم كدامشان لياقت دارد كه ما رويش سرمايه‌گذاري كنيم، جذبشان كنيم. ما الان تبليغاتمان، تبليغ عمومي است. هر كس به مسجد آمد سخن ما را مي‌شنود و هركس بيرون مسجد است سخن ما را نمي‌شنود. هركه راديو را گوش كرد سخن ما را مي‌شنود. ما به دنبال مخاطب نمي‌رويم. كليسا هنوز تبليغ شكاري مي‌كند. چند نفر از مدرسة امام خميني به كانادا اعزام شدند تا در دانشگاه مك‌گيل كانادا درس بخوانند. كشيش‌هاي مسيحي دربارة آنان تحقيق كردند، ديدند يك نفرشان هوشش از همه بالاتر است، رويش سرمايه‌گذاري كردند؛ يعني برنامه‌ريزي كرده بودند به طور اختصاصي شكارش كنند. ما تبليغ شكاري نداريم، اما تبليغ عمومي داريم؛ يعني در مسجد و راديو حرف مي‌زنيم اما در كوچه و پس كوچه و بازار و دانشگاه و جاهاي ديگر افراد را به طور خصوصي دعوت نمي‌كنيم.
آفت ديگر تبليغ ما، اطاله است. اميرالمومنين فرمود خداوند به حضرت موسي(ع) در كوه طور فرمود: «وقتي براي مردم سخنراني مي‌كني، كم حرف بزن». شنونده بيشتر از گوينده خسته مي‌شود. ما براي مردم آن‌قدر حرف مي‌زنيم كه از دين خارج شوند.
آفت ديگر تبليغ، خشونت در گفتار و رفتار است. ركن اساسي موعظه، نرمي گفتار و رفتار است. خداي متعال به موسي و هارون مي‌گويد با فرعون كه مي‌خواهي حرف بزني «فقولا له قولاً ليّنا»، نرم حرف بزن. مرد دينداري به مأمون الرشيد گفت چرا اين كار را مي‌كني؟ مأمون گفت: من بدترم يا فرعون. گفت: فرعون، چون ادعاي خدايي مي‌كرد ولي تو ادعاي خدايي نمي‌كني، ادعاي مسلماني مي‌كني. مأمون گفت: تو بالاتري يا موسي؟ او گفت: موسي. مأمون گفت: خدا به موسي و هارون كه از تو بالاترند مي‌گويد به فرعوني كه از من بدتر است با نرمي حرف بزن. تو چرا با شدت با من حرف مي‌زني؟
ما آخوندها يكي از كارهايمان كه باعث دين‌گريزي مردم شده اين است كه در طول تاريخ عادت كرده‌ايم با هر بي‌ديني با شدت و خشونت حرف بزنيم. در زمان رضاشاه رسم شده بود عكس يك خانم آرايش كرده را روي نعلبكي‌ها مي‌زدند. بعضي از آخوند‌ها كه برايشان چايي مي‌آوردند عكس بي‌حجاب را در نعلبكي مي‌ديدند نعلبكي را پرت مي‌كردند كه چرا عكس بي‌حجاب در آن است. بعضي‌ها به ميزبان مي‌گفتند از شما بعيد است اين نعلبكي را داشته باشيد. بعضي‌ها فحش‌هاي ديگري مي‌دادند. آيت الله برهان به ميزبان با نرمي گفت: صاحبخانه خنده‌اش گرفت، گفت الان مي‌روم نعلبكي را عوض مي‌كنم. اين هم يك نوع برخورد است. روزي به جلسة روضة مجتهدي در قم رفتم، مردي آمد كه ريشش را تراشيده بود. آقا جلوي همه فرمودند صورتت را... يك نفر ريش تراشيده خدمت حاج شيخ عبدالكريم حائري مي‌آيد، حاج شيخ عبدالكريم جاي آن تيغ‌ها را مي‌بوسد و مي‌گويد خواهش دارم جاي بوسة من را ديگر تيغ نزن . او قبول مي‌كند. اين لينت در تبليغ است. قبر حاج شيخ محمد تقي بافقي در حرم مطهر حضرت معصومه (س) است. ايشان از اولياي بزرگ خدا بود، ايشان در حرم شاه عبدالعظيم مي‌بيند جواني كار بدي كرد، او را نصيحت مي‌كند. جوان ناراحت مي‌شود و يك سيلي محكم مي‌زند در گوش آقا شيخ محمد تقي بافقي. ايشان مي‌گويد: جوان، خواهش مي‌كنم يك سيلي ديگر هم بزن، ولي دوست ندارم جهنمي بشوي. اين طور كه برخورد مي‌كنند او منقلب مي‌شود.
آفت ديگر اين است كه صحت در تلفظ و صحت در گفتار نداريم. واقعاً اين ديگر ننگ است. امروز سطح ادبيات مردم بالا رفته است. من به عالمي ربّاني كه رسانه‌ها هم در دستش است، گفتم: حاج آقا، امشب كجا بوديد؟ گفت: امشب صبيّه‌مان دخترش را شوهر داد. صبي يعني پسر شيرخوار، صبيّه يعني دختر شيرخوار. «كيف يكلّم من كان في المهد صبيّا». صبيّه يعني دختر شيرخواره، مي‌گويد امشب صبيّه‌مان دخترش را شوهر داد. معلوم مي‌شود صبيّه‌اش به اندازة مادربزرگ من عمر داشت. هنوز مي‌گويد صبيّه. من كتابي نوشتم به نام فرهنگ غلط‌هاي رايج و در آن بيش از هزار لغت را كه ما علما به كار مي‌بريم و ديگران به ما مي‌خندند، گرد آورديم. مرجع تقليد يك اطلاعيه مي‌دهد، استاد دانشگاه به او نمرة ۸ مي‌دهد، ۱۲ غلط، ننگ است؛ مردم از دين زده مي‌شوند، مي‌گويند اين ها سواد ندارند. ما بايد برنامه‌ريزي كنيم كه چه بگوييم. قرآن نه غلط مشهور دارد، نه غلط غير مشهور. سخنان ائمه اطهار نه غلط مشهور دارد، نه غلط غير مشهور. ماه‌ها را درست نمي‌توانيم بشمريم، مي‌گوييم ماه جُمادي‌الاول، جُمادي الاولي. هر دو غلط است، جْمادي صحيح است بر وزن فُعالي. پس وصفش مونث مي‌آيد، يعني بايد بگوييم جْمادي الاولي، جْمادي الاخره. من روزي در باجك منبر رفتم، قبل از صحبت، دبيري به من گفت اگر ببينم تو كلمه‌اي غلط مي‌گويي، مي‌گويم. يكي از علماي حوزه در مصاحبة راديويي، جمله‌اي گفت كه مصاحبه‌گر به او گفت لطفاً اين طور بفرماييد.
يكي ديگر از آفت‌هاي سخنراني‌هاي مذهبي تعميم و كلي‌گويي است. بدينسان كه بگوييم: غربي‌ها هم شهوت پرستند، روشنفكران هم بي‌دينند، فلان جناح ـ سياسي همه فريب‌كارند و ...
يكي ديگر از زشتترين آفت‌هاي سخنراني و تبليغ دين خطاب‌هاي عتاب‌آلود به مخاطبان و تحقير شنوندگان است. مثل اين كه بگوييم شما كه هنوز نمازتان درست نيست. مسائل دين را نمي‌دانيد، به قرآن اهميت نمي‌دهيد، جاهليد، گمراهيد و ...
بايد شنوندگان را تكريم كرد عظمت داد و با سخنان عطوفت آميز جانم، عزيزم، نور چشمم، برادرم با آنها سخن گفت. بايد گفت: شما سرور مائيد من براي شما نمي‌گويم شما بالاتر از اين حرف‌ها هستيد من شرمنده هستم شما بزرگواريد.
و اگر لازم شد عتاب كنيم به خويش بگوييم همان‌طور كه حافظ گفته است:
گر مسلماني از اين است كه حافظ دارد واي اگر از پس امروز بود فردايي
تبليغ موفق دين تنها به زيبا سخنراني كردن نيست به خوب كتاب نوشتن نيست بايد عملكرد گوينده و نويسنده به گونه‌اي باشد كه بازتاب منفي در پي نداشته باشد و در كنار آن همه سخنراني، مردم را از دين زده كند.
عملكردهاي منفي مبلغان كه باعث دين زدگي مردم مي‌شود عبارت است از :
۱. بينش مادي داشتن گوينده، پول خواه بودن، شهرت جو بودن، مشخص كردن مبلغ. من بسياري از سرآمدترين مبلغان را مي‌شناسم كه چون مبلغ معين مي‌كردند از چشم مردم افتادند آنها را ديگر دعوت نكردند و اگر دعوت كردند با اكراه بود و اگر مردم داستان را مي‌فهميدند از آن خطيب به شدت دل زده مي‌شدند و خطيب تأثير معنوي و اجتماعي خويش را از دست مي‌داد. بر من ثابت شده است كه مبلغاني كه مبلغ مشخص مي‌كنند از چشم خدا از چشم حضرت بقيه الله اعظم عليه السلام ـ از چشم مردم و از چشم تاريخ مي‌افتند. مبلغ معين كردن خودكشي معنوي و اجتماعي است.
۲. حساسيت نسبت به غذا داشتن و زياد خوردن
برخي از مبلغان از ميزبان، غذاهاي خاص مي‌طلبند غذاهايي كه از سطح قدرت و توقع آنان فراتر است. اميرالمؤمنين(ع) در وصف يكي از اصحاب مي‌فرمايند «خارجاً عن سلطان بطنه» او از سلطنت شكم خارج بود.
۳. شوخي زياد كردن.
۴. زياد فرمان دادن.
۵. كارهاي شخصي خود را مثل شستن لباس و مخصوصاً جوراب را به ديگران يا زن ميزبان واگذار كردن.
۶. با روحاني ديگر محل ارتباط صميمانه نداشتن.
۷. عامل به وظائف ديني نبودن.
۸. زياد خوابيدن.
۹. عبوس بودن
ما مي‌دانيم كه دين اسلام دين لبخند است و لبخند برادر مؤمن را در صورت برادر مؤمن عبادت مي‌داند و روايات «بشر» و «طاقه الوجه» يعني لبخند زدن و گشاده رو بودن بسيار است.
۱۰- گرايش‌هاي حزبي و جناحي
روحاني بايد چونان پيامبران عليهم السلام فراتر از باندبازي، جناح‌گويي و سياست زدگي همة جناح‌ها را هدايت كند و با انديشه فراجناحي به اقامة دين بپردازد روحاني جناحي از چشم جناح‌هاي مخالف مي‌افتد و ديگر سخن او بازتاب شايسته ندارد و مورد بدگويي و بدبيني جناح‌هاي مخالف قرار مي‌گيرد و شكست مي‌خورد. روحاني بايد فراجناحي باشد تا در شكست يك جناح و در جنايت آنها سهيم نگردد و آبروي عمومي داشته باشد. همة جناح‌ها را برادر خويش بداند عيب همه را ببيند و حسن همه را تعصب جناحي بيشن صحيح را از انسان مي گيرد.
۱۱- كهنه‌گويي و سخن كليشه‌اي

بسياري از منبرها همانند منبرهايي است كه در زمان ناصرالدين شاه ارائه مي‌شده‌اند موضوع، متن و مرثيه همان است مردم از تكرار دل زده مي‌شوند. ؟؟ به دنبال تنوع و نوگرايي هستند بايد موضوع منبرها نو باشد يكي از موفقيت‌هاي حضرت فلسفي رحمه الله عليه وارد كردن موضوع‌هاي تازه و نو و زندگي آموز در حوزه سخنراني‌هاي ديني بود.
بايد متن سخن نيز با ادبيان نوين ارائه شود واز به كاربردن اصطلاحات خاص حوزوي مثل «قس علي هذا» «ايضا» و ... پرهيز شود.
بايد مرثيه‌ها نيز با سبك نوين و نوآوري‌هاي زيبا ارائه شود آن مرثيه‌هاي كليشه‌اي كه همه حفظ‌اند كم‌تر سوز مي‌آفريند.
بايد حتي در دعاها نيز نوآوري كرد و دعاهايي حماسي،‌عرفاني و ادبي ارائه كنيم. مانند: خداوندا امپرياليسم جهان‌خوار را مغلوب ساز.
به ما «كمال الانقطاع اليك» ببخش.
و آشيانة دل ما را خانه محبت ساز.
۱۲- يك نواختي

يكي ديگر از آفت‌هاي سخنوري يك نواختي در آهنگ صدا و در محتواست. آهنگ صدا بايد پيوسته متناسب با مضامين متفاوت باشد. محتوا نيز بايد سرشار از ضرب المثل، شعر، داستان و ... باشد.
۱۳- بي‌نظمي

از اين شاخه به آن شاخه پريدن، آسمان و زمين را به هم بافتن قصة كهنه ماست و دروازه است. سخنراني بايد موضوع مشخص و تعريف شده، مقدمه و متن و نتيجه داشته باشد و روند آغاز، اوج و پايان آن معين گردد.
۱۴- تكيه كلام داشتن

برخي از گويندگان يك اصطلاح يا يك كلمه را تكرار مي‌كنند مثلا پي در‌پي مي‌گويند: متوجه شديد، عرض كنم كه، توجه كرديد، توجه فرموديد و ...
اين تكرار رشته سخن را پاره مي‌سازد و حواس شنونده را پرت مي‌كمد و از شكوه سخن مي‌كاهد.
۱۵- عدم تناسب

سخنور مؤفق و دين گستر بايد تناسب زماني و مكاني را رعايت كند در ايام محرم جوك نگويد در ايام شادي نگرياند مسجد و حسينيه را حرمت پاس دارد.
اگر مخاطبان زن هستند نهايت رعايت عفت را داشته باشد.
۱۶_ضعف محتوا

اكنون چند سال است كه وارد قرن بيست و يكم شده‌ايم ميليون‌ها سايت اينترنت فعال است ميليون كتابخانه در سكوت مي‌خروشد. ميليون‌ها رسانه سخن مي‌پراكند. عصر قاجار نيست كه در يك دهكده رمالي مار بكشد و به مردم بگويد من باسوادم يا او كه مار نوشته است و مردم بگويند تو. و عالم ديار را رها كند.
امروز سخنراني‌هاي ديني بايد در اوج اتقان، با محتواي مستحكم، ادله روشن، شيوة اداي شيرين و همراه نوآوري باشد

مأخذ: نشست علمی «راهكارهاي افزايش باورهاي ديني در جامعه»