حامد عبداللهي



انگيزه در رهيافت انسان به ساحت‌هاي سرنوشت‌ساز، نقشي بي‌بديل دارد و نمي‌توان از تأثير آن در انتخاب مسير، ادامه راه و رسيدن به مقصود غافل بود.
هر شخص در گزينش‌هاي گوناگون دوران شكوفايي خود، انگيزه‌هايي دارد كه برگرفته از ادراكات، احساسات و تربيت اوست. انتخاب اگر به فراخور و برازنده انگيزه باشد، حركتي رو به رشد را رقم مي‌زند و اگر به هر دليل، تناسب ميان انگيزه، مسير و شرايط پس از انتخاب به هم بخورد و هماهنگي لازم وجود نداشته باشد، شاهد سرگرداني و ترديدهايي خواهيم بود كه فرد را به پشيماني و تغيير مسير مي‌كشاند كه خود هزينه‌هاي بسيار دارد.
در اين نوشته، نخست در پي آنيم كه حسب تجربه، ديده‌ها و شنيده‌ها، انگيزه‌هاي ورود افراد به حوزه علميه را بر شماريم؛ آنگاه بدان مي‌پردازيم كه چه عواملي ممكن است طلاب را در مسير طلبگي، دچار دگرگوني و تزلزل كند.
هر روز زيرزمين مدرسه مي‌رفت، مداحي تمرين مي‌كرد؛ زياد اهل درس خواندن نبود ...
اگر تمام برداشت يك نفر از حوزه و روحانيت، منبر باشد كه واعظي نشسته و روضه مي‌خواند و عده‌اي هم خالصانه به عشق اهل بيت (ع) گريه مي‌كنند، چه انگيزه‌اي مي‌تواند از ورود به حوزه داشته باشد؟ او با تمام اخلاص وارد مكاني مي‌شود كه پس از تمرين روضه خواني و احتمالاً مطالعه چند كتاب تاريخي، شعر و ادبيات، ملبس شود به روستاي خود بازگشته، بر منبر مسجد تكيه زند و روضه بخواند.
... هر وقت بي‌كار مي‌شد، گوشه خلوتي مي‌نشست و با صداي بلند قرآن مي‌خواند، چند ماهي بيش‌تر دوام نياورد و از حوزه رفت.
اين تصور كه طلبه‌ها موجودات اخلاق‌مداري هستند كه دائم قرآن مي‌خوانند و مطالعه آن‌ها فقط مفاتيح است و نماز و روزه مستحب؛ آدم‌هايي را كه دنبال همين چيزها هستند، به سوي حوزه مي‌كشاند.
... هيچ وقت نمي‌خنديد. دائم سر به زير بود؛ حتي سر سفره، هم حجره‌اي‌ها از دست گريه‌هايش افسرده بودند ...
اين فكر كه مدرسه علميه تنها جاي آدم شدن است و آدم شدن، يعني ذكر دائم، مراقبت، ياد خدا و قيامت و شبيه فلان استاد اخلاق شدن، بي‌آنكه نيازي به درس و بحث باشد، كساني را به حوزه مي‌كشاند.
... اگر خطايي از كسي سر مي‌زد، بلافاصله تذكر مي‌داد كه با اين كارها مرجع تقليد نمي‌شوي!...
اين مسأله مي‌تواند همه ذهن يك طلبه مبتدي را پر كند كه براي مرجع شدن، چه كار بايد كرد و از چه بايد دوري جست، زيرا حاصل حوزه را مرجع شدن مي‌داند و انگيزه‌اي هم جز آن ندارد.
... هر روز در كتابخانه بست مي‌نشست و مطالعه مي‌كرد و هر كتابي كه دم دستش بود، مي‌خواند ...
ممكن است هجوم پرسش‌هاي رنگارنگ درباره هستي و آفرينش، «از كجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود؟» به ذهن فعال و كنجكاو يك نوجوان يا جوان، او را بر آن دارد كه حوزه را براي يافتن پاسخ‌ها برگزيند و بيش از آن‌كه به تحصيل بپردازد، در پي پاسخ‌هاي خود باشد.
... سر هر كلاس، به جاي آن كه مثل همه طلبه‌ها به درس گوش دهد، استاد را سؤال پيچ مي‌كرد كه اين درس‌ها براي چيست؟ هميشه از فلسفه درس و تحصيل مي‌پرسيد ...
گاهي براي رسيدن به يك مقام معنوي خاص، حالات موهوم و مبهمي كه شايد تعريفي هم از آن نتوان يافت، پاي يك جوان تحصيل كرده را به مدرسه علميه باز مي‌كند؛ اما در «ان قلت و قلت»ها و فروعات فقهي و احكام و منطق و اصول، چيزي را كه نمي‌داند چيست، پيدا نمي‌كند!
... دانشجو بود. آمد حجره، گفت در دانشگاه معنويت نيست؛ حديث را روي تابلو مي‌نويسند، اما از عمل خبري نيست ...!
عدم تطابق ظرفيت‌هاي معنوي و روحي شخص، به آنچه پيرامونش روي مي‌دهد، عاملي مي‌شود كه خود را به سرچشمه برساند تا سيراب شود. او همه ناراستي‌ها را به خاطر دست چندم بودن محيطش مي‌بيند. احساس مي‌كند، آنچه هست راضي‌اش نمي‌كند، پس بايد سراغ آنچه بايد باشد برود و حوزه همان جاست كه بايد برود.
... پدرش نماينده مجلس بوده و خودش آقازاده است. دائم با چند طلبه خاص مي‌چرخد و گعده سياسي دارد بيش‌تر روزنامه مي‌خواند تا درس.
تجربه سياسي يك سري اقازاده‌ها نشان مي‌دهد كه ريش پدر سياست در حوزه سفيد شده و براي آنكه در آينده مطرح شوي، بايد چند صباحي در حوزه به تحصيل بپردازي و سوابق حوزوي داشته باشي. اين توهم بيش‌تر به خاطر دولتمرداني است كه پيش از انقلاب در مدارس علميه بودند و سوابق مبارزاتي را از همان موقع دارند و اكنون، سياستمداري‌شان را از دوران طلبگي مي‌دانند. فرزندانشان هم برهمين باورند!
... تا جايي كه نقل شده بود، پدر، پدر بزرگ و احدادش آخوند بوده‌اند و مورد احترام مردم ...
پرورش يافتن در يك خانواده روحاني نخستين گزينه‌اي را كه در ذهن پسران روحانيان از دوران كودكي ايجاد مي‌كند، رفتن به حوزه و عبا بر دوش گرفتن است. گاهي همراه پدر بر سر درس حاضر شده‌اند و طعم روايت خواندن و «ضرب، ضربا ...» را چشيده‌اند.
... دانشجو كه بود، با بعضي طلبه‌ها، جر و بحث مي‌كرد. آن‌ها حرف‌هايي مي‌زدند كه عجيب بود. آمده بود از اين حرف‌ها سر در بياورد؟!
گاهي تعامل دانشجويان و طلاب، جذابيت‌هاي ناپيدايي را در دل هر دو طرف ايجاد مي‌كند و دانشجوياني را به اين نتيجه مي‌رساند كه با نيمه كاره گذاشتن دانشگاه يا پس از پايان تحصيل، رو به حوزه بياورند. اين قشر از دانشجويان طلبه، انتظارات خاصي از حوزه دارند.
... اصولاً گوشه‌گير و منزوي بود. شخصيتي اجتماعي نداشت و با ساير طلبه‌ها كنار نمي‌آمد. بارها حجره‌اش را عوض كرده بودند.
شناسنامه روان‌شناختي برخي افراد جامعه‌ نشان مي‌دهد كه هيچ جايگاهي در طبقات اجتماعي ندارند. از دوران كودكي از مردم گريزان بوده‌اند و هميشه گوشه خلوتي را براي فرار از ديگران انتخاب كرده‌اند. رسيدن به سني كه بايد راه آينده را انتخاب كرد، آنان را در حالت دشواري قرار داده است. عِرق مذهبي دارند و از هياهوي دانشگاه، اداره و كارخانه مي‌هراسند؛ اكنون خلوتگاه بزرگ‌تري مي‌طلبند. حجره‌ها و مدرسه علميه مي‌تواند آن‌ها را حتي از خانواده نيز دور كند!
... دبيرستان كه بود، درس نمي‌خواند. دو بار هم پشت كنكور ماند. آمده بود بلكه چند صباحي، خيالش از سربازي راحت باشد.
آساني ورود به حوزه براي كساني كه فرزند يك خانواده مذهبي هستند، اين امكان را ايجاد مي‌كند كه حوزه علميه را به عنوان آخرين گزينه ادامه تحصيل يا روش زندگي در برنامه خود داشته باشند و بالاخره با سفارش اين و آن و پافشاري، نام‌نويسي مي‌كنند و چند سالي را آسوده از خدمت سربازي مي‌گذرانند. تحصيل در حوزه، حاشيه امني براي آن‌هاست كه براي انتخاب‌هاي بهتر و متنوع‌تر، فرصت بيش‌تري داشته باشند.
.... مادرش نذر كرده بود، اولين پسرش ملا بشود. او هم پسر اول بود ...
تصورات مثبت و دين‌باور پدر و مادر گاهي به تصميم‌گيري درباره آينده فرزندانشان مي‌انجامد و شخص در آغاز سنين جواني به پيمودن راهي مكلف مي‌شود كه پدر و مادر تعيين كرده‌اند. اينجا ديگر انگيزه‌اي مطرح نيست؛ هر چند تربيت وي در همين راستا بوده است.
... حجره‌اش پر از اسم و شعر درباره امام زمان (عج) بود. مادر بزرگش هميشه مي‌گفت: طلبه‌ها سرباز امام زمان‌اند ...
نگاه ويژه به برخي مقوله‌هاي ديني و مذهبي كه به واسطه مطالعه كتاب‌هاي خاص يا باور داشت‌هاي سنتي رايج در برخي خانواده‌ها ايجاد مي‌شود، اين فرايند را رقم مي‌زند كه حوزه علميه، تعبير تمام خواست‌ها و خواب‌ها و آرزوها باشد. اين مسير بسته به نوع اطلاعات اوليه، درست يا نادرست خواهد بود.
... هم كلاسي‌اش پسر قاضي بود و مايه‌دار. خودش پسر كارگر بود و ندار. پدرش گفته بود: نان در همين شغل روحانيت است ...
زندگي مرفه برخي روحانيان كه ممكن است به شخصيت حوزوي آن‌ها ارتباطي نداشته باشد، اين توهم را ايجاد مي‌كند كه در شرايط اقتصادي امروز، يكي از راه‌هاي رسيدن به وضعيت شغلي مناسب، چه در ادارات و چه در مراكز نظامي يا علمي، همان روحاني شدن و يافتن يك شخصيت حقوقي مناسب در جامعه است.
... امام جماعت‌شان خيلي آخوند شادي بود. روحاني ناظر پايگاه بسيج محله‌شان هم گاهي جلسات پرباري برگزار كرده بود.
منش مثبت و تأثيرگذار يك روحاني درجامعه پيراموني، مي‌تواند موجب جذب اطرافيان، به ويژه نوجوانان و جوانان باشد. اخلاق پسنديده، اين باور را در ذهن مصاحبان تقويت مي‌كند كه براي انسان مطلوب شدن، بايد طلبه شد و اين حوزه است كه چنين شخصيتي را تربيت مي‌كند.
... داشتند با بچه‌ها از صحرا برمي‌گشتند كه سگ حمله كرد. مهمان كدخدا كه ماه رمضان آمده بود، دعا كرد، سگ آرام شد.
برخورد شخص و تشويق و ترغيب مبلغان در روستاها و شهرها، نقش مهمي در آشنايي جوانان روستايي با حوزه علميه دارد و آنان را براي برعهده گرفتن مسؤوليت مذهبي روستا آماده مي‌سازد.
... دوران دبيرستان از درس ديني و قرآن نمره عالي مي‌گرفت؛ مطالعه آزاد هم داشت؛ تصميمش قطعي بود؛ مشورت هم كرد، آمد حوزه ...
علايقه مذهبي، مطالعه هدفمند علوم اسلامي، مشاوره‌هاي صحيح و عالمانه، انديشه‌هاي پاك و بي‌غل و غش، دوري از توهمات منفي و مثبت و واقع‌گرايي، بسياري جوانان را به تحصيل در حوزه علميه تشويق مي‌كند.
... سيد هر روز حجره‌اش را جارو مي‌زد. مؤدب بود و خوش اخلاق. نماز شبش ترك نمي‌شد. هر سال شاگرد اول مدرسه بود.
وارستگي، ادب و پاكيزگي، هوش و زكاوت، طراوت جسمي و روحي، تعبد و پرهيزكاري، نشان فطرت سالم تربيت صحيح اسلامي و رزق حلال است و زمينه مساعدي را براي يك جوان فراهم مي‌سازد تا در درجه نخست به خودسازي در مكتب قرآن و اهل بيت بپردازد و در مرحله بعد، مبلغ دين اسلام باشد.
همه انگيزه‌هاي پيش گفته و ده‌ها انگيزه ديگر، زمينه انتخاب هزاران نفر است كه حضور در مدرسه‌هاي علميه را برگزيده‌اند. پس از اين مرحله و موافقت اوليا، مراحل نام‌نويسي و گزينش صورت مي‌گيرد و در نهايت عده‌اي اين توفيق را مي‌يابند كه در مدارس علميه به تحصيل بپردازند.
تعريف ما از حوزه عمليه در شناخت انگيزه‌ها و بررسي پيروزي‌ها و شكست‌ها مهم است. شايد نتوان در اين نوشته كوتاه، به تعريف علمي و جامعي در اين باره دست يافت كه تاريخ حوزه، شخصيت‌ها و دستاوردهاي علمي آن را در خود داشته باشد؛ اما به هر حال، حوزه علميه مكاني براي مهاجرت عده‌اي است كه براي تفقه در دين و تبليغ اسلام آمده‌اند. حوزه‌اي كه اخلاق، علم و عمل را همراه هم ديده و منبع علمي آن، قرآن، سنت و عقل است و فرايند معيني براي اجتهاد و افتا دارد و چندين ضعف و ويژگي ديگر كه مي‌توان اضافه كرد. به هر حال حوزه علميه همان جايي است كه ما آن را مي‌شناسيم؛ اما هر يك با يك نگاه و انگيزه بدان قدم گذاشته‌ايم و مسيرهايي را نيز پيموده‌ايم.
در اين ميان، بروز برخي حوادث و رفتارها، عده‌اي را در تصميم‌ نخستين كه گرفتند، راسخ‌تر مي‌كند و عده‌اي را در ميان راه از ادامه مسير باز مي‌دارد.
همان طور كه اشاره شد، انقلاب انسان بايد برازنده انگيزه او باشد و محيط جديد نيز بايد انتظارات فرد را برآورده كند تا اتفاقي مثبت و رو به جلو در زندگي ايجاد شود. برابري واقعيت‌ها با پندارهاي فرد، به ويژه اگر گزينش آگاهانه و با تحقيق و مشاوره‌اي داشته باشد، بديهي است كه سرانجام مثبت و قابل قبولي را در پي خواهد داشت.
اما مشكل اينجاست كه تمام هزينه‌هاي معنوي و مادي طلبه و حوزه، در جايي كه اين انگيزه‌ها و واقعيت‌ها تلاقي مي‌كنند، بر باد مي‌رود و بسياري از آن غيرقابل بازگشت و جبران است.
اكنون بر گزينه‌هاي انگيزه سوزي مروري داريم كه در هر مكان علمي، به ويژه در حوزه‌هاي علميه موجب بروز چنين خسارت‌هايي مي‌شود:
1. عدم گزينش صحيح و مصاحبه‌هاي غير كارشناسي در پذيرش كه موجب ورود انسان‌هاي بي‌انگيزه يا نا آشنا مي‌شود و اقدام ديگري نيز براي بازسازي انگيزه‌ صورت نمي‌گيرد.
2. برگزار نشدن دوره‌هاي فشرده و ضروري براي طلاب مبتدي، براي اصلاح ديدگاه‌ها ودر نتيجه تقويت نشدن انگيزه‌هاي پاك و صادق.
3. مديريت‌هاي غلط و به كار نبستن اصول مديريتي كه بي‌رغبتي طلاب را از نظام اداري مدارس علميه به دنبال دارد.
4. كارشناسي نبودن نظام تحصيلي حوزه كه موجب سردرگمي و خستگي طلاب كم همت مي‌شود و با استعدادهاي گوناگون هماهنگي ندارد.
5. نبود مشاوره‌هاي تحصيلي و روان‌شناسي اخلاقي براي رفع مشكلات جانبي طلاب كه تحصيل طلاب را تحت الشعاع قرار مي‌دهد.
6. به كارگيري استادان كم سواد، بي‌اخلاق يا مسأله‌دار، به ويژه در مدارس دور دست و شهرستان‌ها.
7. فعاليت گروه‌هاي منحرف و شبكه‌هاي خرافي و جذب جوانان ساده دل با عناوين مقدس.
8. نابرابري تقاضاهاي روحي و معنوي افراد با رفتارها و كنش‌هاي مجموعه‌هاي حوزوي.
9. روشمند و نظام‌مند نبودن اخلاق علمي و نظري.
10. مبهم بودن آينده علمي حوزويان.
11. پراكندگي موضوعات علمي و عدم تمركز طلاب در يك رشته قابل دستيابي.
12. مدرك‌گرايي و آسيب‌هاي آن در حوزه.
13. جذابيت‌هاي كاذب ساير محيط‌هاي آموزشي.
14. مشكلات معيشتي و مالي طلاب.
15. رفتارهاي ناصحيح برخي روحانياني كه مناصب سياسي دارند.
16. سوء استفاده عده‌اي از روحانيان از موقعيت اجتماعي.
17. احساس بي‌برنامگي و رها بودن طلاب در سازمان روحانيت.
18. وجود مشاغل جانبي درآمد زا.
19. نبود مشاوره‌هاي پيش از ورود به حوزه و آشنا نبود جامعه، به ويژه دانش‌آموزان با فضاي حوزه.
بدين ترتيب ملاحظه مي‌شود كه هر داده و اطلاعي در تشكيل نوع انگيزه افراد مؤثر است و به همان نسبت، هر اتفاقي ممكن است، تصميم شخص را دگرگون كند و سرنوشت ديگري را رقم بزند. مطالعه اين گزينه‌ها، هم براي طلاب و هم براي مسؤولان و برنامه‌ريزان حوزه مفيد خواهد بود تا آسيب‌هاي كم‌تري از اين لحاظ بر پيكره حوزه مقدسه علوم ديني وارد آيد.
در پايان يادآوري اين نكته مفيد است كه آنچه از انگيزه‌ها و آسيب‌ها شمرده شد، در يك نگاه منتقدانه تنظيم شده و نمي‌توان نماينده جامعه حوزوي، مقدسات، پژوهش‌ها و دستاوردهاي علمي و شخصيت‌ علماي رباني باشد. چه آن‌كه اين نوشته در پي ترسيم محاسن حوزه نيست كه آن هم در چند سطر نمي‌گنجد.

منبع: رسا نیوز
http://www.rasanews.ir/Nsite/FullStory/?Id=25066