لطفاً کليه فايل هاي قابل دانلود در اين سايت، مخصوصاً فايل هاي پيوست شده را با نرم افزارهاي مخصوص مديريت دانلود، دريافت نماييد مانند نرم افزار دانلود منيجر که در این لينک قابل دريافت و نصب است http://mcaf.ee/6wz9g در صورت عدم استفاده از نرم افزارهاي مخصوص دانلود و استفاده از دانلود منيجر داخلي مرورگرها احتمال دانلود ناقص فايل ها وجود دارد
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    تازه وارد
    تاریخ عضویت
    Dec 2008
    نوشته ها
    25

    پیش فرض بحث و گفتگو در مورد اغلاط مشهور لفظی، ادبی، علمی و دینی

    غلط مشهور: معنای صحیح «فاستقم» در بحکریمه «فاستقم کما امرت» مستقیم رفتن است نه استقامت

    دین گرایی افراطی و ریاکاری دینی لازم و ملزومند



    جعفریان، رسول - چرا جامعه مذهبی دوره قاجاری یک باره دین را به کناری گذاشت و همراه رضاشاه دین گریز شد؟


    یک آدم متدین اگر از روی میزان و در صراط حرکت نکند ممکن است که به افراط یا تفریط ـ البته بیشتر افراط تا تفریط ـ کشیده شود. وقتی آدمی علاقه مند به دین شد، به تدریج در معرض نوعی حس سخت گیری دینی و احتیاط گرایی قرار می گیرد. در این شرایط اگر دیر بجنبد، حالت احتیاط بیشتر و بیشتر شده و او را در ورطه ای شبیه وسواس فرو می برد که بیرون آمدن از آن دشوار خواهد بود.
    این امر صرفا جنبه فردی ندارد، بلکه در یک اجتماع و تشکل دینی هم پدید می آید.
    این شیب برای یک دین در یک دوره طولانی به شکل های دیگری هم رخ می نماید. اسلام حضرت محمد (ص) حتی با اسلام برخی از کسانی که خود را از اصحاب او می دانند از این زاویه قابل مقایسه است. بودند صحابه ای که خود را از پیامبر (ص) هم متدین تر نشان می دادند. نیز تابعین و نسل های بعدی که به افراط گرایی مذهبی فرو غلطیدند.


    یکی از نتایج افراط گرایی دینی آن است که شماری از این گروه را به سمت ریاکاری می برد. دلیلش این است که چنین نوع از افراط گرایی دینی را حتی خداوند هم از انسان نخواسته و خارج از طاقت اوست. وقتی آدمی چنین طاقتی ندارد، مجبور خواهد شد قدری با بازی و ریاکاری پیش برود تا میان مردم بدنام نشود.


    چنین شرایطی یک لازمه قابل توجه دارد و آن این است که نوعی ریاکاری در جامعه پدید می آید. زیرا در اطراف آنان کسان بسیاری هستند که در چنین جامعه ای به قصد به دست آوردن موقعیت تظاهر به دینداری خواهند کرد. آنان باید خود را وفادار به دین نشان دهند، حتی وفادارتر از دیگران که واقعا دیندار هستند. اینان شرایطی را پدید می آورند که تصور شود واقعا اهل دینداری هستند و برای دیگران هم سختگیرند. این حس و حالت، نوعی ریاکاری را در این جامعه پدید می آورد. طبیعی است که همه این گونه نیستند، اما وقتی معیارهای عمومی چنین اقتضایی داشته باشد، بر شمار مردمان عادی اما فرصت طلب افزوده می شود. آنها باید سختگیری را زیاد کنند و خود را به این صورت نشان دهند در حالی که در باطن اصلا به این قبیل کارها ایمان ندارند. اینجاست که تظاهر به رویه تبدیل می شود.


    نتیجه ای که از این وضعیت عاید جامعه می شود نوعی تهی شدن جامعه از ارزشهای واقعی و باطنی و صرفا تاکید بر رفتارهای صوری و شکلی است.
    این رفتار روی نسلهای تازه تاثیر منفی زیادی دارد و به تدریج در دل یک چنین جامعه ای که ظاهری دیندار دارد، و به شعائر خیلی پای بند است، و احتیاطات را جدی می گیرد، به تدریج نوعی گریز از دین شکل می گیرد. این گریز متعلق به نسل جوانی است که این دورویی را حس می کند. درون خانه و بیرون را متفاوت می بیند و برای گریز از این تناقض، پای از دین بیرون می نهد.


    حالا چه باید کرد؟‌ آن هم برابر کسانی که هر روز نان دین می خورند و چنان از دینداری و ارزشها سخن می گویند که گویی تمامی قلل دینداری را فتح کرده اند. شگفت آن که این افراد که این قدر دیندارند گاه آن قدر دروغ های واضح و آشکار می گویند که آدمی سخت به حیرت می افتد که چطور چنین چیزی ممکن است.
    این نشان همان دورویی در میان کسانی است که از یک سو خود را دیندار نشان می دهند و می خواهند همه چیز را دینی کنند اما حتی در ساده ترین اصول و فروع مذهبی که اصل صداقت است، استوار نیستند.
    راه حلی که برای این وضعیت وجود دارد حفظ اعتدال و تاکید مجدد بر آن است. اعتدالی که مبتنی بر شاخص های دینی تاکید شده در قرآن و سنت و فقه است. برخی تصور می کنند آنچه پیامبر (ص)‌ را در سوره هود پیر کرد، [شیبتنی سورة هود] استقامت بود [در آیه: فاستقم کما امرت] در حالی که معنای آن مستقیم رفتن است، آن هم «کما امرت» روی همان خطی که خدا امر کرده است. بگذریم که هر کسی ادعای آن دارد که روی خط مستقیم می رود، اما مقایسه رفتار انبیاء‌ با عوام و خواص کاتولیک تر از پاپ است که خط افراط را نشان می‌دهد.

    منبع: وبلاگ دکتر رسول جعفریان
    http://www.khabaronline.ir/detail/200908


    پی نوشت:
    این تکمله هم بد نیست اضافه شود که:

    هرگز نمازش ترک نمی‌شد
    زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه به روایت نوه‌اش

    در نخستین سفر مشهد مقدس چون شاه به زیارت مشرف شد جیغۀ گرانبهایی را که بر کلاه و گوهر دیگری که بر لباس داشت تقدیم آستان رضوی نمود و این رباعی را بسرود:

    در عمر ابد، ای شَه معبود صفات / اسکندر و من صرف نمودیم اوقات

    با همت من کجا رسد همت او / من خاک در تو جستم او آب حیات

    ***

    شاه را در ادای فرائض مذهبی اهتمامی بسزا بود. هر بامداد در سر حمام چند صفحه از کلام ربانی تلاوت می‌کرد و هرگز نمازش ترک نمی‌شد. پیوسته مُهری کوچک در جیب داشت و چون هنگام گزاردن نماز فرا می‌رسید دستمال خود را بدل از سجاده بر زمین گسترده، مُهر را روی آن قرار می‌داد و به نیایش پروردگار می‌پرداخت.

    یاد دارم روزی در جاجرود هوا سخت سرد و زمین پوشیده از برف بود و شاه سرگرم شکار. چون آفتاب آهنگ مغرب کرد شاه دست از شکار کشید و گفت تا قالیچه‌ای روی برف گستردند و موزه از پایش بیرون آوردند آنگاه وضوء ساخته به نماز ایستاد.

    منبع:

    یادداشت‌هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، دوستعلی‌خان معیرالممالک، نشر تاریخ ایران، چاپ دوم، ۱۳۶۲، صص ۳۶-۲۹
    ( + یا + )
    ویرایش توسط DontForget : 05-13-2013 در ساعت 07:00

  2. #2
    تازه وارد
    تاریخ عضویت
    Dec 2008
    نوشته ها
    25

    پیش فرض مستقیم رفتن یا استقامت ورزیدن (ترجمه غلط یک آیه در ترجمه های رایج قرآن)


    مستقیم رفتن یا استقامت ورزیدن (ترجمه غلط یک آیه در ترجمه های رایج قرآن)

    وبلاگ > جعفریان، رسول - آیتی که رسول خدا (ص) فرمود از آن شدیدتر و سخت در قرآن نیست، یعنی آیه «فاستقم کما امرت و من تاب معک» به گونه‌های مختلفی در ترجمه ـ تفسیرهای قدیم و جدید معنا شده است. این نوشته نگاهی است به این تفاوت و چرایی آن.

    مقدمهمشغول تصحیح یک ترجمه قرآن دوره صفوی بودم که امیدوارم تا سال آینده آماده نشر شود. به آیه 112 سوره هود رسیدم که آیتی بسیار معروف است و روایت رسول الله (ص) که فرمود: «شیّبتنی سورة هود» در باره آن است؛ یعنی این که سوره هود مرا پیر کرد. وقتی از حضرتش سؤال کردند چرا؟ فرمودند: به خاطر این آیت، یعنی آیه «فاستقم کما امرت».
    این روایت و مشابه آن در اغلب کتب تفسیری ذیل آیه مربوطه آمده است. نباید بی توجه بود که این تعبیر یک بار با فاستقم در سوره هود آیت 112 و بار دیگر به صورت «واستقم» در سوره شوری (آیت 15) آمده است.
    آنچه در ترجمه ـ تفسیر مورد اهتمام بنده آمده بود، این بود که در آن «فاستقم» به معنای «مستقیم باش»‌ ترجمه شده بود. عبارت آن ترجمه چنین است:
    فاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ. پس مستقیم باش در دین حق چنانچه مأمور شده‌ای وَمَنْ تَابَ مَعَکَ و باید مستقیم باشد هر که توبه کرده از کفر و با تو ایمان آورده وَلَا تَطْغَوْا و تجاوز مکنید از راه راست إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ به درستی که خدا به آنچه می‌کنید بیناست.
    همان طور که ملاحظه می‌فرمایید «فاستقم» به «مستقیم»‌ ترجمه شده و حتی در توضیح «و من تاب معک» باز آمده است که «و باید مستقیم باشد هر که توبه کرده». بنابرین جای تردید نیست که در ذهن این مترجم، فاستقم کما امرت، به معنای «مستقیم رفتن بر اساس دستورات الهی است» نه پایداری و ایستادگی.
    در اینجا آن چه می‌خواهم عرض کنم این است که ترجمه آیت مزبور در قدیم و جدید (نه مطلقا) یک مرز دارد. در متون کهن «فاستقم» به معنای مستقیم و راست ایستادن آمده، اما در ترجمه‌های جدید، شاید غالب بلکه همه آنها ـ مگر بسیار اندکی که مبهم نوشته‌اند ـ به ثبات و پایداری و ایستادگی ترجمه شده است.
    تفاوت مستقیم رفتن با مقاومت ورزیدن
    پیش از نقل آن موارد ابتدا باید این پرسش را جواب داد که آیا «مستقیم» رفتن با «استقامت» ورزیدن با یکدیگر متفاوت است؟
    در پاسخ باید گفت اساس این دو یک کلمه است «قام»‌، فعلی که به باب استفعال رفته و از آن استقامت و مستقیم گرفته شده است. با این حال در عرف رایج، مستقیم به معنای راست رفتن است، و استقامت به معنای مقاومت ورزیدن. این که کسی روی خط مستقیم برود با این که کسی استقامت بورزد، نقاط اشتراک و افتراقی دارد.
    وقتی خداوند از پیامبرش می خواهد «مستقیم» حرکت کند، معنایش این است که عین دستورات الهی را عمل کند و روی صراط حرکت کند. حرکت روی صراط گاهی با استقامت ورزیدن و ایستادگی است و گاهی با تقیه کردن و کوتاه آمدن و تسلیم شدن. بنابرین آنچه اهمیت دارد توجه به امر الهی و حرکت بر صراط مستقیم است. در حالی که استقامت و ایستادگی، چیزی جز مستقیم رفتن است و تنها در مواردی که خداوند از مخاطبین خود خواسته استقامت بروزند، مصداق این کلمه خواهند بود. خیلی ها تصور می ‌کنند باید مقاومت کنند، در حالی که هر جایی، نیاز به مقاومت نیست، بلکه همه جا نیاز به مستقیم رفتن است.
    نتیجه آن که مستقیم رفتن روی خط، یعنی عمل کردن به مرّ دستورات الهی، بسیار مهم تر و در عین حال دشوارتر از استقامت ورزیدن است، برای این که حتی یک کافر هم ممکن است بر سر کفر خود استقامت برورزد، اما مستقیم رفتن روی خط دستورات یا به گفته قرآن «کما امرت» نهایت اهمیت را دارد.
    یک شاهد مهم در باره این که ترجمه دقیق «مستقیم»‌ است نه «استقامت» در خود آیه هست و آن تعبیر «ولاتطغوا»‌ است که مقصود طغیان از حد است و این طغیان از، خارج شدن از طریق مستقیم، یا از حدود تعیین شده است. در آیت مشابه در سوره شوری هم، دنبال «واستقم» آمده است: «و لاتتبع اهواءهم»، هوا و بدعت، خروج از خط مستقیم است، و همانجا رسول از قول خداوند می‌افزاید: من به آنچه از کتاب خدا بر من نازل کرده ایمان دارم، و از آن جمله این که به من امر کرده تا میان شما عدالت را برپا دارم. (شوری: 15)
    این که چرا مترجمین معاصر نوعا فاستقم را به معنای استقامت گرفته‌اند، علی القاعده باید ناشی از فضای ذهنی آنها در اهمیت استقامت باشد که در شرایط دشوار سیاسی طی چهار دهه گذشته رایج شده است. به عبارت دیگر این زمانها که بحث مقاومت در مقابل دشمن است، ذهن همه را معطوف به ایستادگی و مقاومت در تفسیر «فاستقم» کرده در حالی که در قدیم و جدید مهم حرکت کردن روی خط مستقیم و صراط است.
    در اینجا ابتدا نمونه‌هایی از ترجمه های کهن و سپس نمونه‌هایی از ترجمه های جدید را می‌آوریم و همان طور که شاهد خواهید بود، در قدیم درست معنا شده و بتدریج از معنای اصلی خارج شده است.
    نمونه های ترجمه های درست کهن
    در تفسیر سورآبادی (2/1084) علاوه بر آن که استقم به معنای «راست ایستادن» آمده روی خروج از حد نیز تکیه شده است. عبارت سورآبادی چنین است: « فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ‏» : راست بیست [بایست] یا محمد چنان که ترا فرموده‏اند بر تبلیغ وحى. و گفته‏اند معناه: فاستقم على الطاعه، از اینجا است که پیغامبر را علیه السلام پرسیدند که چراست که بدین زودى پیرى در سر تو پدید آمد گفت: شیّبتنى هود و اخواتها، از چنین فرمان که خدا مى‏گوید راست بیست چنان که فرموده‏اند ترا، این صعب کارى است وَ مَنْ تابَ مَعَکَ: و آن که توبه کرده است از کفر و با تو هم دین است یعنى همه مؤمنان با تو راست بیستند وَ لا تَطْغَوْا: و از حد درمگذرید یعنى از طریق صواب بمگردید، طغیان مجاوزت حدّ بود». سورآبادی در جای دیگر عبارت «دین خدای را نگه دار» و «فرمان خدای نگه دار» را آورده و با افزودن آیه «انک علی صراط مستقیم» آن را به عبارت «به درستی که تو به راه راستی» ترجمه کرده است.
    * در تفسیر نسفی (1/440) آمده است: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ‏»: راست باش چنانک فرمانست اى سر راستان، وَ مَنْ تابَ مَعَکَ و آنها که با تواند از مؤمنان وَ لا تَطْغَوْا و مگذریت از حدّ راستى و راه راست إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ چه وى خداى بدانچه مى‏کنیت بیناست.
    * ترجمه «فاستقم» به «راست بایست» که در متون کهن مانند ترجمه ابوبکر عتیق نیشابوری (ص 234) آمده، بدون شک، به مستقیم نزدیک‌تر است تا به استقامت. راست ایستادن، راست رفتن است نه استقامت ورزیدن.
    * در تفسیر قرطبی یعنی الجامع (10/107) در تفسیر استقامت آمده است: قوله تعالى: (فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ) الخطاب للنبی (ص) ... و الاستقامة الاستمرار فی جهة واحدة من غیر أخذ فی جهة الیمین و الشمال. استقامت، استمرار در جهت واحده بدون چرخش به سمت چپ و راست است.
    * زمخشری صاحب کشاف (2/432) در تفسیر استقامت نوشته است: فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ فاستقم استقامة مثل الاستقامة التی أمرت بها على جادّة الحق، غیر عادل عنها. تعبیر اخیر یعنی حرکت روی جاده حق بدون خروج از آن.
    طبرسی در مجمع البیان (5/304) در معنای استقامت گوید: «فَاسْتَقِمْ» یا محمد «کَما أُمِرْتَ» أی استقم على الوعظ و الإنذار و التمسک بالطاعة و الأمر بها و الدعاء علیها و الاستقامة هو أداء المأمور به و الانتهاء عن المنهی عنه کما أمرت فی القرآن «وَ مَنْ تابَ مَعَکَ» أی و لیستقم من تاب معک من الشرک. یعنی استقامت داشته باش بر وعظ و انذار و تمسک به طاعت و امر به آن، استقامت، ادای تکلیف الهی و نهی از منهیات اوست... پس در باره تجاوز هم گوید: یعنی با زیاد و کم کردن اوامر الهی، تجاوز از امر خداوند نکنید که آن وقت از حد استقامت خارج شده‌اید. [در اینجا کلمه استقامت داشته باش در عبارت عربی این تفسیر «استقم» نباید باز ما را به اشتباه بیندازد، زیرا توضیح بعدی نشان می‌دهد که مقصود وی رعایت اوامر و نواهی الهی، به همان صورتی است که به محمد (ص)‌ دستور داده شده است.
    * فخر رازی (مفاتیح الغیب: 18/406)هم توضیح جالبی در این باره داده نوشته است: تعبیر «فاستقم کما امرت» کلمه جامعه‌ای است که شامل همه عقاید و اعمال می‌شود، چه اختصاصی رسول باشد چه مربوط به امر تبلیغ وحی و بیان شرایع. تردیدی هم نیست که بقای بر استقامت حقیقیه بسیار مشکل است. سپس می‌گوید: اکنون برای تو مثالی می‌زنم تا این صعوبت را به عقل سلیم نشان دهم، و آن این است که خط مستقیم که فاصله میان سایه و آفتاب، جزء‌ای است که در عرض تقسیم نمی‌شود، اما چشم، از دو طرف گرفتار خطای حسی می‌شود. وقتی از طرف آفتاب به طرف طرف سایه می‌شود، مرز آن از دید حسی مشتبه می‌شود و حس نمی‌تواند این خط واقعی را درک کند به طوری که بتواند دو طرف را از هم جدا سازد. حال که این مثال را دانستی، بدان که در تمام ابواب عبودیت که اول آن معرفت الله است و آدمی باید معرفتی پیدا کند که گرفتار عقیده تشبیه یا تعطیل [صفات الهی] نشود، و این همان مرز دشوار است تا مسائل دیگر، همین وضعیت وجود دارد.... حالا ثابت شد که معرفت صراط مستقیم چه اندازه دشوار است [فثبت ان معرفة الصراط المستقیم فی غایة الصعوبة]. و همین است که ابن عباس از رسول خدا نقل کرده که در تمام قرآن آیه‌ای سخت تر و شدید تر از این آیت نیست.
    * واحدی هم در تفسیر الوسیط (11/575) در معنای استقامت نوشته است: الاستقامة، الاستمرار علی جهة واحدة، و ذلک خلاف الاخذ فی جهات الیمین و الشمال. معنای این سخن واضح است و نیاز به توضیح ندارد که او هم حرکت روی خط مستقیم را استقامت می داند نه پایداری و ایستادگی را.
    * در تفسیر فی ظلال (4/1931) در تفسیر «فاستقم»‌ ضمن تفسیر استقامت به «الاعتدال و المضی على النهج دون انحراف» و این که این مسأله دایما نیاز به هشیاری و تدبر دارد تا آدمی روی حدود حرکت کند و نه کم و نه زیاد میل به انحراف نداشته باشد، نهی پشت سر استقامت یعنی «لاتطغوا»‌ را هم به این معنا می داند که این نهی از تقصیر و قصور نیست، بلکه نهی از طغیان و تجاوز است، همان انحرافی که دین را از یُسر به عُسر برده و سختگیرانه کرده است، خداوند از رسولش می خواهد که استقامت داشته باشد، یعنی از افراط و تفریط و غلو پرهیز کند که توجه بسیار با ارزشی است، زیرا سبب نگه داشتن مردم روی صراط، بدون انحراف به غلو یا اهمال می‌شود.
    نمونه ترجمه های نادرست اخیراما در دوره های اخیر معنای مستقیم به استقامت تغییر مسیر داده است. چندین نمونه را نقل می‌کنم:
    * در تفسیر نمونه (9/4) آمده است:‌ فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ‏ ... (استقامت کن آن چنان که دستور یافته‏اى و همچنین کسانى که با تو هستند) .
    * در تفسیر نور قرائتی (5/277) آمده است: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ» همان گونه که به تو دستور داده شده پایدارى و صبر کن و یاران تو نیز باید پایدارى کنند. امّا بى‏صبرى یاران پیامبر صلى اللَّه علیه و آله آن حضرت را زجر مى‏داد.
    * در تفسیر نوین (ص 77) (فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ‏ یعنى «استقامت بورز در وعظ و بیم دادن یا در انجام وظیفه تبلیغ همانطور که مأمورى».
    * در ترجمه صفار زاده (529) در ترجمه آیه آمده است: پس [اى پیامبر] در برابر مشرکان همانگونه که فرمان یافته‏اى مقاومت کن و مؤمنانى که با تو به درگاه خدا روى آورده‏اند، [نیز پایدارى کنند] طغیان و سرکشى از اوامر و حدود الهى نکنید که خداوند به اعمال شما [مردم‏] آگاهى کامل دارد.
    * در ترجمه آیتی (ص 235) آمده است: همراه با آنان که با تو رو به خدا کرده‏اند، هم چنان که مأمور شده‏اى ثابت‏قدم باش. و طغیان مکنید که او به هر کارى که مى‏کنید بیناست.
    * در ترجمه الهی قمشه‌ای (ص 234) آمده است: پس تو چنان که مأمورى استقامت و پایدارى کن و کسى که با همراهى تو به خدا رجوع کند نیز پایدار باشد، و (هیچ از حدود الهى) تجاوز نکنید که خدا به هر چه شما مى‏کنید بصیر و داناست.
    * در ترجمه خواجوی (ص 88): پس همانگونه که دستور دارى پایدارى و استقامت بورز- و هر کس که همراه تو است [و] توبه نموده نیز [استقامت ورزد] و تجاوز نکنید که او بآنچه انجام مى‏دهید بیناست.
    * در ترجمه فولادوند (ص 234) آمده است: پس، همان گونه که دستور یافته‏اى ایستادگى کن و هر که با تو توبه کرده [نیز چنین کند]، و طغیان مکنید که او به آنچه انجام مى‏دهید بیناست.
    * در ترجمه گرمارودی (ص 234) آمده است: پس چنان که فرمان یافته‏اى پایدارى کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوى خداوند) بازگشته است (پایدارى کند) و سرکشى نورزید که او به آنچه انجام مى‏دهید بیناست.
    * در ترجمه مجتبوی (ص 234) آمده است: پس چنانکه فرمان یافته‏اى استوار و پایدار باش، و [نیز] آنان که با تو توبه کرده‏اند- یعنى مؤمنانى که با تو به درگاه خدا روى آورده‏اند یا از شرک و کفر بازگشته و ایمان آورده‏اند- و سرکشى مکنید که او بدانچه مى‏کنید بیناست.
    * در ترجمه حداد عادل (ص 234) آمده است: پس ایستادگی کن که به ایستادگی مأموری، تو و هر که با تو به خدا روی آورده. و مبادا سرکشی کنید که او بدانچه می‌کنید بیناست.
    فکر کنم این روزها تفاوتی هم میان کسانی که فقط به مقاومت فکر می کنند با کسانی که می خواهند مستقیم بروند وجود دارد و برخی از اختلافات بین تندروها و معتدلین ناشی از همین برداشت متفاوت است.

    [صد البته ممکن است من به خطا رفته باشم، بنابرین خواهشم آن است که اگر کسی مقالتی یا تفسیری دقیق در این باب می شناسد که بنده را راهنمایی کند، از نشر آن در فضای مجازی یا هر جای دیگر دریغ نکند].

    منبع وبلاگ دکتر رسول جعفریان


مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •